نام کتاب : عاشق مترسک

نویسنده : فیلیس هستینگز

مترجم : علی اصغر مهاجر

نشر : امیر کبیر

تعداد چاپ : پنجم

سال انتشار : ۱۳۹۵

تعداد صفحات : ۲۳۲

موضوع :  رمان عاشقانه

 

درباره کتاب : 

همیشه حس عجیبی درباره خواندن کتاب های گمنام از نویسندگان گمنام داشتند . یا بین اثار نویسندگان مشهور ، به اثری گمنام تر ، علاقه نشان می دادم . بسیار اتفاق افتاد که بهترین کتابهایی که خواندن ام از همین نویسندگان و میان همین اثار گمنام بوده است . عاشق مترسک یکی از آنهاست رمانی که سراسر سادگی ست . پابه پای « اگنس » راه می روی و همراه او کتک می خوری و عشقش را ساده و عمیق حس می کنی . 

 

گزیده از کتاب : 

اگر خیال میکنید که ساختن مترسک کار آسانی است ، نظر شما به مترسک هایی است که از یک کت و کلاه تو خالی میسازند و چوبی در زمین فرو میکنند و یک کلاه سرش میکذارند . بعد یک چوب افقی روی آن میکوبند و کت را به چوب دومی می آویزند . راستی هیچ متوجه شده اید که این نوع مترسک ها عینا مثل صلیب اند ، صلیبی ک عیسی مسیح را به آن کوبیدند ؟ به نظر من این شباهت اتفاقی نبوده است . شباهت مترسک به صلیب این معنی را میدهد که هر لذتی بی رنج به دست نمی آید ، باید یک مترسک قربانی کرد تا ذرت ها خوب رشد کنند . 

صفحه ۱۳ از کتاب عاشق مترسک 

 

گرداورنده : محمد ظهراب


کتاب ۱۸۸ 

نام کتاب : هملت

نویسنده :   ویلیام شکشپیر

مترجم :  م.آ.به آذین 

ژانر : نمایشنامه 

ناشر :   نشر دات 

سال چاپ : ۱۳۹۰

تعداد چاپ :  ششم

بها :  ۳۲۰۰تومان 

 

درباره کتاب : 

آثار ویلیام شکسپیر پر از نکات نغز و اندیشمندانه است که در غالب کاراکتر های نمایشنامه به گوش و چشم خواننده منتقل میگردد. نکاتی که بیشتر انسانی ست تا فردی و شخصی . هملت یکی از بی شمار اثار شکسپیر است که گویی نثری ست شاعرانه که در آن هملت گوینده ای متبهر و تواناست در بیان نکات زیبا و چشم نواز . نکاتی که همین چشم را غلغلک میدهد و هم روح را نوازش می کند . 

 

گزیده از متن کتاب :

افیلیا : من این اندرزهای نیکو را نگهبان قلبم خوام ساخت .ولی ، برادر عزیزم ، شما خود از آن کشیشان نا پارسا نباشید که راه دشوار و پر خس و خار آسمان را به ما نشان می دهند ، اما خود بسلن هرزه ای خود خواه و بی باک در جاده ی پر گل کامکاری گام بر می دارند و پروایی از مواعظ خود ندارند . 

صفحه ۲۴ از متن کتاب 

پولونیوس : هنوز اینجایی ، لایرتیس ؟ برو ، برو به کشتی ، شرم کن ! باد در بادبان هاتان افتادع ، کشتی به انتظار توست . خوب ، بیا دعای خیرت کنم ! و این چند اندرز را به خاطر بسپار ؛ آنچه می اندیشی بر زبان میاور و به اندیشه های نسنجیده جامه ی عمل مپوشان ؛ خوش برخورد باش ، اما به هیچ رو مبتذل نباش ؛ دوستان خود را پس از آزمودن با پنجه ی فولادین در جان خود جای ده ، ولی دست های خود را برای پذیرایی هر خام سر از تخم درآورده ای فرسوده مکن . از ستیزه بپرهیز ، اما اگر بدان کشانده شدی چنان بکوش که از تو پروا کنند . گوش خود را به شنیدن گفته ی هر کس بگمار ، ولی با کمترین کس همداستانی کن . با هر کسی رای بزن ، اما قضاوت خود را فاش مکن . به مقتضای آنچه در کیسه داری رخت های گرانبها بپوش ، اما دور از بلهوسی باش ؛ جامه ات فاخر باشد ، نه پر زرق و برق ، زیرا هیأت ای بسا که بر خود مرد دلالت می کند  ، و در فرانسه مردم بلند پایه و والا مقام خاصه از این راه نشان می دهند که نسب عالی دارند . نه وام بگیر و نه وام بده ؛ زیرا وام دادن چه بسا از دست دادن پول و دوست هر دوست ، و اما وام گرفتن عقل معاش را کند می دارد . به ویژه این یک نکته ؛ با خود درستکار باش ‌، و همچنان که به یقین شب از پس روز آید ، نتیجه چنان خواهد بود که با دیگران نخواهی توانست دغلکار باشب . خدا به همراه ، دعای خیر من این پندها را در تو بارور کند . 

صفحه ۲۵ از متن کتاب 

گرداورنده : محمد ظهرابی


کتاب ۱۸۷ 

نام کتاب : پر

نویسنده :  شارلوت مری ماتیسن

مترجم :  میمنت دانا

ژانر : رمان 

ناشر :   سرنا

سال چاپ : ۱۳۹۶

تعداد چاپ :  اول

بها : . تومان 

 

درباره کتاب : 

کتاب پر ، کتابی ست عجیب و داستانی  عجیب تر از عشقی که بسان یک طوفان یک ارتباط را در هم میپیچد و به صخره میکوبد . مردی که از زندگی خود لذتی نمبرد وارد رابطه ای عاشقانه میشود و چنان در این عشق غرق میشود که خود را فدای معشوق کرده و مرک را بر میگزیند . چنان که زندگی خود را تماما بر پای این عشق و بهتر بگویم معشوق میگمارد و خود را نادیده و تا حدی حتا مسبب سلب آسایش معشوق میپندارد . 

داستان این کتاب سیال است و. نمیگذارد آب خوش از گلویتان پایین برود . نمی گذارد آن را زمین بگذارید و نمی گذارد شما به این باور برسید که میتوان عاشق بود اما ایثار نداشت و فهمی نیز از ایثار نداشت . عشق و ایثار دو واژه ی به هم چسبیده اند و جدایی آنان به معنی مرگ عشق است کاری که راجر به نحو احسنت انجام میدهد و نوعی عشق سرشار از ایثار را معرفی میکند و شاربوت آن را به نحو احسنت داستان پردازی میکند گویی با حادثه ای در همین دنیای مادی درگیریم. وشاهد اتفاقی مثال زدنی در عرصه عشق و عاشقی هستیم . 

 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۶ 

نام کتاب : ملت عشق

نویسنده :   الیف شافاک 

مترجم :  ارسلان فصیحی

ژانر : داستان های ترکیه ای 

ناشر : ققنوس  

سال چاپ : ۱۳۹۷

تعداد چاپ :  هفتاد هشتم

بها :  ۴۰۰۰۰تومان 

 

درباره ی نویسنده :

الیف شافاک به سال ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد ؛ دوران کودکی و جوانی اش  در آنکارا ، مادرید ، عمان ‌، کلن ، استانبول ، بوستون ، میشیگان و آریزونا گذشت . فارغ التحصیل رشته ی روابط بین الملل از دانشگاه فنی خاورمیانه ( آنکارا ) است . دوره ی کارشناسی ارشد را نیز در همان دانشگاه در رشته ی مطالعات ن و دوره ی دکتری را در رشته ی علوم ی به پایان رساند . آثار او : پنهان ، آینه های شهر  ، محرم ، آپارتمان شپش ، برزخ ، پدر و حرامزاده ، شیر سیاه ، ملت عشق . 

 

درباره کتاب : 

نوشتن در مورد کتاب ملت عشق به سادگی نثر خود کتاب نیست . ملت عشق ، رمانی ست ساده برای کسانی که با شمس و مولانا و داستان عشق آنان آشنا هستند و کتابی ست پر کشش برای کسانی که از این وادی دور افتاده اند . 

چهل قانون که به فراخور زبان به زبان باز گو می شود و هر بار خواننده را به خود فرو می برد . 

داستان پیش رو از زبان افراد مختلف باز گو می شود و دو مسیر را طی می کند ، یکی اللا که زنی ست در مواجهه با رمان ملت عشق و دیگری که گاه شمس است و گاه مولانا و گاه کیمیا و گاه سلیمان مست و گاه .

 

گزیده از متن کتاب :

( قاعده ی چهلم : عمری که بی  عشق بگذرپ ، بیهوده گذشته ، نپرس که آیا در پی عشق الهی باشیم یا عشق مجازی ، عشق زمینی یا عشق آسمانی ، یا عشق جسمانی ؟ از تفاوت ، تفاوت می زاید . حال آن که به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق . خود به تنهایی دنیایی است عشق . یا درست در میانش هستی ، در آتشش ، یا بیرونش هستی ‌ در حسرتش .) 

صفحه ۵۰۸ از متن کتاب 

 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۵ 

نام کتاب : اگر قره قاج نبود 

نویسنده :  محمد بهمن بیگی 

مترجم :  .

ژانر : مجموعه داستان 

ناشر :   قشقایی

سال چاپ : ۱۳۸۶

تعداد چاپ :  پنجم

بها : . تومان 

 

درباره کتاب : 

اگر قره قاج نبود نوستالژی هایی ست که مرحوم محمد بهمن بیگی از دوران گذشته ی زندگی خود نوشته است و به نوعی خاطرات زنده ی زندگی اوست که فراز و نشیب های زندگی این بزرگ نرد عشایر را به تصویر کشیده است . خاطراتی که زندگی عشایر را به وضوح بیان نمآده است . برای بیان این مفهوم به خود کتاب پناهنده می شوم و از متن کتاب می نویسم :« کار من شبیه به حال و هوای مادر مدیر کل شده است . تصمیم می گیرم که دیگر درباره ی عشایر سخن نگویم . دوستان نویسنده و شاعرم ، چه انها که کم و خوب و چه آنها که زیاد می نویسد و می گوید بر من ایراد می گیرند که چرا فقط از عشایر حرف می زنی . قلمت را در زمینه های دیگر بیازما . دستورشان را می پذیرم و قول می دهم که چنین کنم ، ولی همین که دست به کار می شوم و باز فیل ام یاد هندوستان می کند و خاطره ای از عشایر ، راه را بر خاطرات دیگر می بندد . صفحه ۶از متن کتاب اگر قره قاج نبود . »

 

 

کتاب پیش رو مجموعه داستان های رئال مرحوم بهمن بیگیست که مجموعا هفده داستان می شود که در هر کدام به نوعی قسمتی از زندگی عشایر و روابط میان آنها را به تصویر کشیده است . پارچه ی سیلکا ، هدیه گرگین خان ، تلفات ، راپسودی لیست ، باران ، آهنگ گرایلی ، حسن و عموی من ، داستان ما و فریدون ، شیراز ، حسن خان دره شوری و انگیزه آموزش عشایری ، اگر قره قاج نبود ، داوری ملابهمراد ، حساب حافظ از دیگران جداست ، پد ر و پسر ، مادر ‌ ، از من مپرسید ، دبستان کردستان ، پیام . البته بخشی نیز تحت عنوان واژه نامه به کتاب افزوده شده که خواننده را در درک صحیح بعضی واژگان کمک می نماید . 

 

گزیده از متن کتاب : 

اگر پیچ و خم های رودخانه ی قره قاج نبود ، آنجا که به نخلستان « مکو» می رسد آن همه دل انگیز نبود ؛ اگر بیشه ها و دشت های پیرامون آن همه دراج و آهم نداشت ؛ اگر پرو بال دراج هایش آن همه رنگین و چشم آهمهایش آن همه سیاه نبود ، روز و روزگار هم غیر از این بود ! اگر این اگرها نبود ، من آدمی دیگر و در عالمی دیگر بودم ! نوشته ی پشت کتاب اگر قره قاج نبود . 

هنگام تماشای اپراها و باله ها ، خاطره ی آن دخترک رمه بان ، آتش به جانم می زد . آن دخترک بلند بالا که پیرامون آتش جشن عروسی چرخ می زد و بر دو گونه اش دو گل صورتی « میمند » شکفته بود : 

دختر دو آشمت جان می ستاند 

دختر دو ابرویت خون می فشاند 

من تنها با چهار دشمن 

چگونه جان به در برم . 

صفحه ۱۱۷از متن کتاب 

 

در یکی از اردیبهشت ها، هنگامی که ایل از نزدیک شیراز می گذشت با سه چهار کامیون و جیپ ، راه را بر آنان بستم و با التماس و تضرع مجابشان کردم که دست از چادر نشینی بردارند و بیش از چهل شتر و چندین اسب و قاطر را از بار سنگینی که بر دوش داشتند آسوده سازند . این بار دوم بود که پدر و مادرم به شهرنشینی و اسکان اجباری تن در می دادند . بار اول در زمان رضا شاه با زور و سرنیزه ی سرباز و بار دوم در زمان محمدرضا شاه با التماس و تضرع من . 

صفحه ۱۲۲از متن کتاب 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۴ 

نام کتاب : 

نویسنده :   نامه هایی به آنا( دفتر ششم )

مترجم :  .

ژانر : شعر

ناشر : دارینوش

سال چاپ : ۱۳۸۹

تعداد چاپ :  سوم

بها :۱۵۰۰۰  تومان 

 

درباره کتاب : 

کتاب مزبور شعر بلندی ست از مرحوم حسین پناهی . شعری مخلوط از ذوق و شوق و عرفان و فلسفه و عبارات ساده و گاه طنز . دیالوگ هایی  بین حسین پناهی و شخصیت خیالی کتاب به نام نازی . شخصیتی که در طول شعر هم داستان و طرف مقابل پناهی ست . گاه جوابگوست سوال های حسین را و گاه سوال پیش پای او می گسترد و دو دو تا چهار تاهای مخصوص زبان و گفتار حسین پناهی را به دنبال می آورد . 

 

گزیده از متن کتاب :

نازی :تو جیبت دس مال کاغذی داری ؟

من : می خو‌ای چه کار ؟

نازی :می خوام اشکام سایه ی زیر چشام و نشوره !

دوربین لوبیتل مهریه م و اگه با هم بخوریم ، 

هلهله های من و تو چطوری ثبت می شه ؟

من : عشق من !

آب ها لنز مورب دارن !

آدم و وارونه ثبتش می کنن !

عکسمون تو آب برکه تا قیامت می مونه !

نازی : رنگی ، یا سیاه سفید ؟

من : من سیاه و تو سفید !

نازی : آتیش چی !؟

تو آبا ، خاموش نمی شن آتیشا ؟ 

من : نمی دونم والله ! چتره را بدش به من !

نازی : او کسی که آتر و ساخت عاشق بود ؟من : نه !_ عزیز دل من _! آدم بود !

نازی : واه .! اون یکی دستت کو ؟ 

من : رفته تا حلقه بشه به گردنت ! 

صفحه ۱۸از متن کتاب 

 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۳ 

نام کتاب : بابا لنگ دراز

نویسنده :   جین وبستر

مترجم :  مهدی نصیری دهقان ، سها بعنونی

ژانر : رمان

ناشر :   پایتخت 

سال چاپ : ۱۳۹۶

تعداد چاپ :  دوم

بها :  . تومان 

 

درباره کتاب : 

بابا لنگ دراز مجموعه نامه های دختریست به نام جروشا ابوت که در یتیم خانه ای زندگی میکند. شخصی از هیئت امنای یتیم خانه ، متعهد میشود که مخارج تحصیل ابوت در دانشگاه را بپردازد و بدین ترتیب. جروشا ابوت وارد دانشگاه شده و عملکرد خود را ماهانه در غالب نامه هایی به بابالنگ دراز گزارش می دهد . نامه هایی که در کمال سادگی نگارش میشود ولی مجموعه ای از عواطف انسانی را به همراه دارد و ابوت همچون نابینایی که به یکباره چشم باز کرده و دنیا را میبیند ، تمام احساسات خود را درون نامه خا به نگارش درمیآورد و اثری خواندنی را خلق میکند .هرچند روند داستان ، نامه گونه ست و گه گاهی خواننده با کسالت رو برو می شود اما در انتها تمامی این کسالت به تعجبی عجیب  بدل میگردد که خود ارزشمند بودن خواندن کتاب را متذکر می شود . 

 

گزیده از متن کتاب :

اتاق من در گوشه ی شمال غربی است و دو پنجره و یک چشم انداز دارد . وقتی هجده نفر یا بیست نفر دیگر در یک سالن خوابیده باشد ، تنها بودن خیلی کیف دارد . این اولین بار است که من مجبور شدم با جروشا ابوت آشنا شوم . فکر کنم دارد ازش خوشم می آید . شما چه طور  ؟

صفحه ۲۶ از متن کتاب 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۲ 

نام کتاب : بادبادک باز 

نویسنده :   خالد حسینی 

مترجم :  رضا زارع 

ژانر : رمان ( داستان های آمریکایی قرن بیست )

ناشر :  . 

سال چاپ : ۱۳۹۶

تعداد چاپ :  سوم

بها :  ۰۰۰ تومان 

 

درباره کتاب :

کتاب پیش رو رمانی ست عجیب که به زندگی پر از فراز و نشیب کودکی می پردازد که در افغانستان به دنیا می آید و در آمریکا به عنوان نویسنده مطرح میگردد . داستانی که گویی بازگوکننده ی زندگی افغانهاست و نوعی تارخچه ی سنت های آنان است و نیز رنج هایی که آنان در طی این همه سال تحمل کرده اند . نوعی تقابل میان سنی وشیعه و نگاه کلی به این دو گروه که در گوشه و کنار افغانستان زندگی میکنند. حوادث تاریخی متعددی در این کتاب روایت میشود از جمله حمله ی شوروی به افغانستان و به نوعی نابود کردن این کشور و نیز هجوم طالبان که در ابتدا جهت مداوای زخم عمیق شوروی آمده بودند و در نهایت خود به زخمی دیگر تبدیل گشتند و بیش از همه وقت گریبان گیر شیعیان افغانستان گردید . 

 

گزیده از متن کتاب :

آری ، هیچ یک از این ها حائز اهمیت نیستند . چون انکار تاریخ امکان ندارد ، همچنبن مذهب . در آخر من یک پشتو بودم و او یک هزاره . من سنی بودم و او یک شیعه . و هیچ چیز نمی توانست این واقعیت را عوض کند ، هیچ چیز ، ولی ما بچه هایی بودیم که با هم چهار دست و پا راه رفتن را آموخته بودیم و این را هم کسی نمی توانست عوض کند ، نه تاریخ و نه جامعه .  

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۱

نام کتاب : زبان فراموش شده

نویسنده : دکتر مهران هوشیار

مترجم : .

نشر : سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها

تعداد چاپ : اول

سال انتشار : ۱۳۹۰

تعداد صفحات : ۱۴۵

موضوع : مقدمه ای بر مبانی هنرهای سمتی و تجسمی ایران

 

صفحه پایانی کتاب  :  

در روزگاری که هنر و آموزش آن در تارو پود زندگی صنعنی و سرعت فناوری اسیر شده است ، مضامین و آداب معنوی که ریشه در فرهنگ و هویت این سرزمین دارد و از اصول بنیادی هنر ایرانی _ اسلامی ماست جایگاه ضعیفی یافته و غالبی بی مضمون و گاه ملال انگیز را به چهره ی هنر معاصر نشانده است ، در این میان ، اگر چه بازگشت به ساختار و نظام آموزش در گذشته و یا تکرار کسالت بار آنچه آفریده شده و به تاریخ پیوسته در ذات و مفهوم هنر ، بیانی شایسته نیست ‌، اما ایجاد فضایی که بتواند هویت و اصالت را در کنار تعلقات ، نیازها و پیشرفت انسان معاصر همگام سازد ، آرمان همگان است . 

این مهم میسر نیست مگر با رجعتی دوباره به مبانی هنرهای بومی ، ایرانی و آنچه ظاهرا به زبانی فراموش شده بدل شده است . 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی


کتاب ۱۸۰ 

نام کتاب : صلح بزرگ

نویسنده :  ادوارد باند

مترجم : رضا شیر مرز 

ژانر : نمایشنامه

ناشر : نشر  قطره

سال چاپ : ۱۳۸۹ 

تعداد چاپ :  اول

بها :  ۳۰۰۰ تومان 

 

گزیده از متن کتاب :

زن : نه تقصیر منه . هیچ وقت بهش آموزش مداوم ندادم . تازه شکایت هم می کنم که چرا حرف نمی زنه . نمی خوام یه مرده بهم بگه بچه م زنده ست یا مرده ! به دنیا نیومدن همون مرگه و مرگ اینه که دیگه کسی بهمون فکر نکنه . مرگ بهترین اتفاق ممکنه . 

صفحه ۹۴ از متن کتاب 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


نام کتاب : عاشق مترسک

نویسنده : فیلیس هستینگز

مترجم : علی اصغر مهاجر

نشر : امیر کبیر

تعداد چاپ : پنجم

سال انتشار : ۱۳۹۵

تعداد صفحات : ۲۳۲

موضوع :  رمان عاشقانه

 

درباره کتاب : 

همیشه حس عجیبی درباره خواندن کتاب های گمنام از نویسندگان گمنام داشتند . یا بین اثار نویسندگان مشهور ، به اثری گمنام تر ، علاقه نشان می دادم . بسیار اتفاق افتاد که بهترین کتابهایی که خواندن ام از همین نویسندگان و میان همین اثار گمنام بوده است . عاشق مترسک یکی از آنهاست رمانی که سراسر سادگی ست . پابه پای « اگنس » راه می روی و همراه او کتک می خوری و عشقش را ساده و عمیق حس می کنی . 

 

گزیده از کتاب : 

اگر خیال میکنید که ساختن مترسک کار آسانی است ، نظر شما به مترسک هایی است که از یک کت و کلاه تو خالی میسازند و چوبی در زمین فرو میکنند و یک کلاه سرش میکذارند . بعد یک چوب افقی روی آن میکوبند و کت را به چوب دومی می آویزند . راستی هیچ متوجه شده اید که این نوع مترسک ها عینا مثل صلیب اند ، صلیبی ک عیسی مسیح را به آن کوبیدند ؟ به نظر من این شباهت اتفاقی نبوده است . شباهت مترسک به صلیب این معنی را میدهد که هر لذتی بی رنج به دست نمی آید ، باید یک مترسک قربانی کرد تا ذرت ها خوب رشد کنند . 

صفحه ۱۳ از کتاب عاشق مترسک 

 

گرداورنده : محمد ظهراب


کتاب ۱۸۸ 

نام کتاب : هملت

نویسنده :   ویلیام شکشپیر

مترجم :  م.آ.به آذین 

ژانر : نمایشنامه 

ناشر :   نشر دات 

سال چاپ : ۱۳۹۰

تعداد چاپ :  ششم

بها :  ۳۲۰۰تومان 

 

درباره کتاب : 

آثار ویلیام شکسپیر پر از نکات نغز و اندیشمندانه است که در غالب کاراکتر های نمایشنامه به گوش و چشم خواننده منتقل میگردد. نکاتی که بیشتر انسانی ست تا فردی و شخصی . هملت یکی از بی شمار اثار شکسپیر است که گویی نثری ست شاعرانه که در آن هملت گوینده ای متبهر و تواناست در بیان نکات زیبا و چشم نواز . نکاتی که همین چشم را غلغلک میدهد و هم روح را نوازش می کند . 

 

گزیده از متن کتاب :

افیلیا : من این اندرزهای نیکو را نگهبان قلبم خوام ساخت .ولی ، برادر عزیزم ، شما خود از آن کشیشان نا پارسا نباشید که راه دشوار و پر خس و خار آسمان را به ما نشان می دهند ، اما خود بسلن هرزه ای خود خواه و بی باک در جاده ی پر گل کامکاری گام بر می دارند و پروایی از مواعظ خود ندارند . 

صفحه ۲۴ از متن کتاب 

پولونیوس : هنوز اینجایی ، لایرتیس ؟ برو ، برو به کشتی ، شرم کن ! باد در بادبان هاتان افتادع ، کشتی به انتظار توست . خوب ، بیا دعای خیرت کنم ! و این چند اندرز را به خاطر بسپار ؛ آنچه می اندیشی بر زبان میاور و به اندیشه های نسنجیده جامه ی عمل مپوشان ؛ خوش برخورد باش ، اما به هیچ رو مبتذل نباش ؛ دوستان خود را پس از آزمودن با پنجه ی فولادین در جان خود جای ده ، ولی دست های خود را برای پذیرایی هر خام سر از تخم درآورده ای فرسوده مکن . از ستیزه بپرهیز ، اما اگر بدان کشانده شدی چنان بکوش که از تو پروا کنند . گوش خود را به شنیدن گفته ی هر کس بگمار ، ولی با کمترین کس همداستانی کن . با هر کسی رای بزن ، اما قضاوت خود را فاش مکن . به مقتضای آنچه در کیسه داری رخت های گرانبها بپوش ، اما دور از بلهوسی باش ؛ جامه ات فاخر باشد ، نه پر زرق و برق ، زیرا هیأت ای بسا که بر خود مرد دلالت می کند  ، و در فرانسه مردم بلند پایه و والا مقام خاصه از این راه نشان می دهند که نسب عالی دارند . نه وام بگیر و نه وام بده ؛ زیرا وام دادن چه بسا از دست دادن پول و دوست هر دوست ، و اما وام گرفتن عقل معاش را کند می دارد . به ویژه این یک نکته ؛ با خود درستکار باش ‌، و همچنان که به یقین شب از پس روز آید ، نتیجه چنان خواهد بود که با دیگران نخواهی توانست دغلکار باشب . خدا به همراه ، دعای خیر من این پندها را در تو بارور کند . 

صفحه ۲۵ از متن کتاب 

گرداورنده : محمد ظهرابی


کتاب ۱۸۷ 

نام کتاب : پر

نویسنده :  شارلوت مری ماتیسن

مترجم :  میمنت دانا

ژانر : رمان 

ناشر :   سرنا

سال چاپ : ۱۳۹۶

تعداد چاپ :  اول

بها : . تومان 

 

درباره کتاب : 

کتاب پر ، کتابی ست عجیب و داستانی  عجیب تر از عشقی که بسان یک طوفان یک ارتباط را در هم میپیچد و به صخره میکوبد . مردی که از زندگی خود لذتی نمبرد وارد رابطه ای عاشقانه میشود و چنان در این عشق غرق میشود که خود را فدای معشوق کرده و مرک را بر میگزیند . چنان که زندگی خود را تماما بر پای این عشق و بهتر بگویم معشوق میگمارد و خود را نادیده و تا حدی حتا مسبب سلب آسایش معشوق میپندارد . 

داستان این کتاب سیال است و. نمیگذارد آب خوش از گلویتان پایین برود . نمی گذارد آن را زمین بگذارید و نمی گذارد شما به این باور برسید که میتوان عاشق بود اما ایثار نداشت و فهمی نیز از ایثار نداشت . عشق و ایثار دو واژه ی به هم چسبیده اند و جدایی آنان به معنی مرگ عشق است کاری که راجر به نحو احسنت انجام میدهد و نوعی عشق سرشار از ایثار را معرفی میکند و شاربوت آن را به نحو احسنت داستان پردازی میکند گویی با حادثه ای در همین دنیای مادی درگیریم. وشاهد اتفاقی مثال زدنی در عرصه عشق و عاشقی هستیم . 

 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۶ 

نام کتاب : ملت عشق

نویسنده :   الیف شافاک 

مترجم :  ارسلان فصیحی

ژانر : داستان های ترکیه ای 

ناشر : ققنوس  

سال چاپ : ۱۳۹۷

تعداد چاپ :  هفتاد هشتم

بها :  ۴۰۰۰۰تومان 

 

درباره ی نویسنده :

الیف شافاک به سال ۱۹۷۱ در استراسبورگ فرانسه به دنیا آمد ؛ دوران کودکی و جوانی اش  در آنکارا ، مادرید ، عمان ‌، کلن ، استانبول ، بوستون ، میشیگان و آریزونا گذشت . فارغ التحصیل رشته ی روابط بین الملل از دانشگاه فنی خاورمیانه ( آنکارا ) است . دوره ی کارشناسی ارشد را نیز در همان دانشگاه در رشته ی مطالعات ن و دوره ی دکتری را در رشته ی علوم ی به پایان رساند . آثار او : پنهان ، آینه های شهر  ، محرم ، آپارتمان شپش ، برزخ ، پدر و حرامزاده ، شیر سیاه ، ملت عشق . 

 

درباره کتاب : 

نوشتن در مورد کتاب ملت عشق به سادگی نثر خود کتاب نیست . ملت عشق ، رمانی ست ساده برای کسانی که با شمس و مولانا و داستان عشق آنان آشنا هستند و کتابی ست پر کشش برای کسانی که از این وادی دور افتاده اند . 

چهل قانون که به فراخور زبان به زبان باز گو می شود و هر بار خواننده را به خود فرو می برد . 

داستان پیش رو از زبان افراد مختلف باز گو می شود و دو مسیر را طی می کند ، یکی اللا که زنی ست در مواجهه با رمان ملت عشق و دیگری که گاه شمس است و گاه مولانا و گاه کیمیا و گاه سلیمان مست و گاه .

 

گزیده از متن کتاب :

( قاعده ی چهلم : عمری که بی  عشق بگذرپ ، بیهوده گذشته ، نپرس که آیا در پی عشق الهی باشیم یا عشق مجازی ، عشق زمینی یا عشق آسمانی ، یا عشق جسمانی ؟ از تفاوت ، تفاوت می زاید . حال آن که به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق . خود به تنهایی دنیایی است عشق . یا درست در میانش هستی ، در آتشش ، یا بیرونش هستی ‌ در حسرتش .) 

صفحه ۵۰۸ از متن کتاب 

 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۵ 

نام کتاب : اگر قره قاج نبود 

نویسنده :  محمد بهمن بیگی 

مترجم :  .

ژانر : مجموعه داستان 

ناشر :   قشقایی

سال چاپ : ۱۳۸۶

تعداد چاپ :  پنجم

بها : . تومان 

 

درباره کتاب : 

اگر قره قاج نبود نوستالژی هایی ست که مرحوم محمد بهمن بیگی از دوران گذشته ی زندگی خود نوشته است و به نوعی خاطرات زنده ی زندگی اوست که فراز و نشیب های زندگی این بزرگ نرد عشایر را به تصویر کشیده است . خاطراتی که زندگی عشایر را به وضوح بیان نمآده است . برای بیان این مفهوم به خود کتاب پناهنده می شوم و از متن کتاب می نویسم :« کار من شبیه به حال و هوای مادر مدیر کل شده است . تصمیم می گیرم که دیگر درباره ی عشایر سخن نگویم . دوستان نویسنده و شاعرم ، چه انها که کم و خوب و چه آنها که زیاد می نویسد و می گوید بر من ایراد می گیرند که چرا فقط از عشایر حرف می زنی . قلمت را در زمینه های دیگر بیازما . دستورشان را می پذیرم و قول می دهم که چنین کنم ، ولی همین که دست به کار می شوم و باز فیل ام یاد هندوستان می کند و خاطره ای از عشایر ، راه را بر خاطرات دیگر می بندد . صفحه ۶از متن کتاب اگر قره قاج نبود . »

 

 

کتاب پیش رو مجموعه داستان های رئال مرحوم بهمن بیگیست که مجموعا هفده داستان می شود که در هر کدام به نوعی قسمتی از زندگی عشایر و روابط میان آنها را به تصویر کشیده است . پارچه ی سیلکا ، هدیه گرگین خان ، تلفات ، راپسودی لیست ، باران ، آهنگ گرایلی ، حسن و عموی من ، داستان ما و فریدون ، شیراز ، حسن خان دره شوری و انگیزه آموزش عشایری ، اگر قره قاج نبود ، داوری ملابهمراد ، حساب حافظ از دیگران جداست ، پد ر و پسر ، مادر ‌ ، از من مپرسید ، دبستان کردستان ، پیام . البته بخشی نیز تحت عنوان واژه نامه به کتاب افزوده شده که خواننده را در درک صحیح بعضی واژگان کمک می نماید . 

 

گزیده از متن کتاب : 

اگر پیچ و خم های رودخانه ی قره قاج نبود ، آنجا که به نخلستان « مکو» می رسد آن همه دل انگیز نبود ؛ اگر بیشه ها و دشت های پیرامون آن همه دراج و آهم نداشت ؛ اگر پرو بال دراج هایش آن همه رنگین و چشم آهمهایش آن همه سیاه نبود ، روز و روزگار هم غیر از این بود ! اگر این اگرها نبود ، من آدمی دیگر و در عالمی دیگر بودم ! نوشته ی پشت کتاب اگر قره قاج نبود . 

هنگام تماشای اپراها و باله ها ، خاطره ی آن دخترک رمه بان ، آتش به جانم می زد . آن دخترک بلند بالا که پیرامون آتش جشن عروسی چرخ می زد و بر دو گونه اش دو گل صورتی « میمند » شکفته بود : 

دختر دو آشمت جان می ستاند 

دختر دو ابرویت خون می فشاند 

من تنها با چهار دشمن 

چگونه جان به در برم . 

صفحه ۱۱۷از متن کتاب 

 

در یکی از اردیبهشت ها، هنگامی که ایل از نزدیک شیراز می گذشت با سه چهار کامیون و جیپ ، راه را بر آنان بستم و با التماس و تضرع مجابشان کردم که دست از چادر نشینی بردارند و بیش از چهل شتر و چندین اسب و قاطر را از بار سنگینی که بر دوش داشتند آسوده سازند . این بار دوم بود که پدر و مادرم به شهرنشینی و اسکان اجباری تن در می دادند . بار اول در زمان رضا شاه با زور و سرنیزه ی سرباز و بار دوم در زمان محمدرضا شاه با التماس و تضرع من . 

صفحه ۱۲۲از متن کتاب 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۴ 

نام کتاب : 

نویسنده :   نامه هایی به آنا( دفتر ششم )

مترجم :  .

ژانر : شعر

ناشر : دارینوش

سال چاپ : ۱۳۸۹

تعداد چاپ :  سوم

بها :۱۵۰۰۰  تومان 

 

درباره کتاب : 

کتاب مزبور شعر بلندی ست از مرحوم حسین پناهی . شعری مخلوط از ذوق و شوق و عرفان و فلسفه و عبارات ساده و گاه طنز . دیالوگ هایی  بین حسین پناهی و شخصیت خیالی کتاب به نام نازی . شخصیتی که در طول شعر هم داستان و طرف مقابل پناهی ست . گاه جوابگوست سوال های حسین را و گاه سوال پیش پای او می گسترد و دو دو تا چهار تاهای مخصوص زبان و گفتار حسین پناهی را به دنبال می آورد . 

 

گزیده از متن کتاب :

نازی :تو جیبت دس مال کاغذی داری ؟

من : می خو‌ای چه کار ؟

نازی :می خوام اشکام سایه ی زیر چشام و نشوره !

دوربین لوبیتل مهریه م و اگه با هم بخوریم ، 

هلهله های من و تو چطوری ثبت می شه ؟

من : عشق من !

آب ها لنز مورب دارن !

آدم و وارونه ثبتش می کنن !

عکسمون تو آب برکه تا قیامت می مونه !

نازی : رنگی ، یا سیاه سفید ؟

من : من سیاه و تو سفید !

نازی : آتیش چی !؟

تو آبا ، خاموش نمی شن آتیشا ؟ 

من : نمی دونم والله ! چتره را بدش به من !

نازی : او کسی که آتر و ساخت عاشق بود ؟من : نه !_ عزیز دل من _! آدم بود !

نازی : واه .! اون یکی دستت کو ؟ 

من : رفته تا حلقه بشه به گردنت ! 

صفحه ۱۸از متن کتاب 

 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۳ 

نام کتاب : بابا لنگ دراز

نویسنده :   جین وبستر

مترجم :  مهدی نصیری دهقان ، سها بعنونی

ژانر : رمان

ناشر :   پایتخت 

سال چاپ : ۱۳۹۶

تعداد چاپ :  دوم

بها :  . تومان 

 

درباره کتاب : 

بابا لنگ دراز مجموعه نامه های دختریست به نام جروشا ابوت که در یتیم خانه ای زندگی میکند. شخصی از هیئت امنای یتیم خانه ، متعهد میشود که مخارج تحصیل ابوت در دانشگاه را بپردازد و بدین ترتیب. جروشا ابوت وارد دانشگاه شده و عملکرد خود را ماهانه در غالب نامه هایی به بابالنگ دراز گزارش می دهد . نامه هایی که در کمال سادگی نگارش میشود ولی مجموعه ای از عواطف انسانی را به همراه دارد و ابوت همچون نابینایی که به یکباره چشم باز کرده و دنیا را میبیند ، تمام احساسات خود را درون نامه خا به نگارش درمیآورد و اثری خواندنی را خلق میکند .هرچند روند داستان ، نامه گونه ست و گه گاهی خواننده با کسالت رو برو می شود اما در انتها تمامی این کسالت به تعجبی عجیب  بدل میگردد که خود ارزشمند بودن خواندن کتاب را متذکر می شود . 

 

گزیده از متن کتاب :

اتاق من در گوشه ی شمال غربی است و دو پنجره و یک چشم انداز دارد . وقتی هجده نفر یا بیست نفر دیگر در یک سالن خوابیده باشد ، تنها بودن خیلی کیف دارد . این اولین بار است که من مجبور شدم با جروشا ابوت آشنا شوم . فکر کنم دارد ازش خوشم می آید . شما چه طور  ؟

صفحه ۲۶ از متن کتاب 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۲ 

نام کتاب : بادبادک باز 

نویسنده :   خالد حسینی 

مترجم :  رضا زارع 

ژانر : رمان ( داستان های آمریکایی قرن بیست )

ناشر :  . 

سال چاپ : ۱۳۹۶

تعداد چاپ :  سوم

بها :  ۰۰۰ تومان 

 

درباره کتاب :

کتاب پیش رو رمانی ست عجیب که به زندگی پر از فراز و نشیب کودکی می پردازد که در افغانستان به دنیا می آید و در آمریکا به عنوان نویسنده مطرح میگردد . داستانی که گویی بازگوکننده ی زندگی افغانهاست و نوعی تارخچه ی سنت های آنان است و نیز رنج هایی که آنان در طی این همه سال تحمل کرده اند . نوعی تقابل میان سنی وشیعه و نگاه کلی به این دو گروه که در گوشه و کنار افغانستان زندگی میکنند. حوادث تاریخی متعددی در این کتاب روایت میشود از جمله حمله ی شوروی به افغانستان و به نوعی نابود کردن این کشور و نیز هجوم طالبان که در ابتدا جهت مداوای زخم عمیق شوروی آمده بودند و در نهایت خود به زخمی دیگر تبدیل گشتند و بیش از همه وقت گریبان گیر شیعیان افغانستان گردید . 

 

گزیده از متن کتاب :

آری ، هیچ یک از این ها حائز اهمیت نیستند . چون انکار تاریخ امکان ندارد ، همچنبن مذهب . در آخر من یک پشتو بودم و او یک هزاره . من سنی بودم و او یک شیعه . و هیچ چیز نمی توانست این واقعیت را عوض کند ، هیچ چیز ، ولی ما بچه هایی بودیم که با هم چهار دست و پا راه رفتن را آموخته بودیم و این را هم کسی نمی توانست عوض کند ، نه تاریخ و نه جامعه .  

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


کتاب ۱۸۱

نام کتاب : زبان فراموش شده

نویسنده : دکتر مهران هوشیار

مترجم : .

نشر : سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها

تعداد چاپ : اول

سال انتشار : ۱۳۹۰

تعداد صفحات : ۱۴۵

موضوع : مقدمه ای بر مبانی هنرهای سمتی و تجسمی ایران

 

صفحه پایانی کتاب  :  

در روزگاری که هنر و آموزش آن در تارو پود زندگی صنعنی و سرعت فناوری اسیر شده است ، مضامین و آداب معنوی که ریشه در فرهنگ و هویت این سرزمین دارد و از اصول بنیادی هنر ایرانی _ اسلامی ماست جایگاه ضعیفی یافته و غالبی بی مضمون و گاه ملال انگیز را به چهره ی هنر معاصر نشانده است ، در این میان ، اگر چه بازگشت به ساختار و نظام آموزش در گذشته و یا تکرار کسالت بار آنچه آفریده شده و به تاریخ پیوسته در ذات و مفهوم هنر ، بیانی شایسته نیست ‌، اما ایجاد فضایی که بتواند هویت و اصالت را در کنار تعلقات ، نیازها و پیشرفت انسان معاصر همگام سازد ، آرمان همگان است . 

این مهم میسر نیست مگر با رجعتی دوباره به مبانی هنرهای بومی ، ایرانی و آنچه ظاهرا به زبانی فراموش شده بدل شده است . 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی


کتاب ۱۸۰ 

نام کتاب : صلح بزرگ

نویسنده :  ادوارد باند

مترجم : رضا شیر مرز 

ژانر : نمایشنامه

ناشر : نشر  قطره

سال چاپ : ۱۳۸۹ 

تعداد چاپ :  اول

بها :  ۳۰۰۰ تومان 

 

گزیده از متن کتاب :

زن : نه تقصیر منه . هیچ وقت بهش آموزش مداوم ندادم . تازه شکایت هم می کنم که چرا حرف نمی زنه . نمی خوام یه مرده بهم بگه بچه م زنده ست یا مرده ! به دنیا نیومدن همون مرگه و مرگ اینه که دیگه کسی بهمون فکر نکنه . مرگ بهترین اتفاق ممکنه . 

صفحه ۹۴ از متن کتاب 

 

گرداورنده : محمد ظهرابی 


نام كتاب : روح گريان من تاليف : كيم هيون هي مترجم : فرشاد رضايي نشر : ققنوس سال چاپ : ١٤۰١ تعداد چاپ : دوازدهم تيراژ : ١٢۰۰ نسخه Http://bazmehonarbook1401.blogfa.com درباره كتاب : روح گريان من , داستان زندگي زني ست كه تحت حكومت كره ي شمالي , در نوجواني از خانواده اش جدا شد , سخت ترين آموزش ها ي نظامي را از سر گذراند , به عنوان جاسوس به بسياري از كشورها ي جهان سفر كرد و يكي از خوف ناك ترين ماموريت هاي جاسوسي ممكن را به سرانجام رساند .
نام كتاب : اتحادیه ابلهان تاليف : جان کندی تول مترجم : پیمان خاکسار نشر : چشمه سال چاپ : 1400 تعداد چاپ : بیست و سوم تيراژ : 1500 نسخه درباره كتاب : داستان انتشار اتحادیه ابلهان نوشته جان کندی تول داستان غریبی ست . جان کندی کتاب را در سی سالگی نوشت و بعد از این که هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نرفت به زندگی خود پایان داد . مادرش یازده سال تلاش کرد تا بالاخره دانشگاه لوییزیانا راضی به انتشار کتاب شد . کتاب به محض انتشار غوغا به پا کرد و همان سال _ 1981 _ جایزه

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گلچین دانلود نماوا کلیپ 6 بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. تدریس خصوصی ریاضی و معلم خصوصی ریاضی تضمینی |نِوِشته هایِ شَخصیِ مَن| تلفن و بخاری های استوک خارجی گلچین 96 4mu5ic